خیابان منبع بی پایان سوژههای عکاسی

از سال های پایانی قرن نوزدهم و سالهای آغازین قرن بیستم خیابانها و بافت شهری منبع بی پایان سوژههای عکاسی برای عکاسان علاقمند به عکاسی خیابانی بوده است. از نماهای شهری و ساکنان “پاریس قدیم – اوژن آتژه¹” تا پرترههای مستند اجتماعی “جاکوب ریس²” در محلههای نیویورک و ساکنانش. در کنار نام این عکاسان پیشگام عکاسی خیابانی میتوان از “جان تامسون³” انگلیسی نام برد که خیابانهای لندن و عابران و ساکنانش سوژه مورد علاقه او بود. توسعه “عکاسی زنده” در بین دو جنگ جهانی از طرفی معطوف به پیشرفتهای تکنولوژیک بود و از سوی دیگر بدنبال استفاده از عکسها در مجلات و مطبوعات. با ساخت دوربینهای سریع و نمونههای اولیه دوربینهای تک لنزی انعکاسی عکاسان قادر بودند سریع و فوریتر عکسالعمل نشان دهند.

1-پرتره زنان در پاریس قدیم- حوالی سال 1900 میلادی

2- عکس از جاکوب ریس در محلههای نیویورک

3- عکس از جان تامسون در خیابان های لندن و سوژه های زنده
پرترههای “آگوست ساندر¹” از مردم امپراطوری ویلهم تا آلمان فاشیست هیتلر که با روشنبینی خاص ساندر بر آنها تاکیده شده است درباره زندگی شهروندان طبقه متوسط است. عکسهای ساندر رودررو و بیپردهاند موضوعی که در تاریخ عکاسی جایگاه ویژهای را از آن این عکاس کرده است. چهره زمان عنوان کتاب پرترههای آگوست ساندر است که مجموعهای از بهترین پرترههای اوست. با اینکه بعد از جمع آوری کتاب ساندر توسط گِشتاپو ساندر بیشتر اوقات خود را صرف عکاسی از منظره کرد اما سبک کاری او در مفاهیم عکاسان پس از او همچون پرترههای “دایان آربوس“، “ریچارد اودون²” و “ایروینگ پن” با همان خلاقیت مشهود است.
تمایل به عکاسی زنده در عکسهایی که طراح و سازنده دوربین” اسکار بارناک³” گرفته نمایان و مشهود است. اگر عکسهای اولیه او با عکسهایی که در دهه بیست قرن بیستم گرفته مقایسه شود کاملا مشهود است که چگونه آنها بتدریج پویا و متوحل شدهاند و این علاقه و گرایش به توجه بیشتر افراد به سوژههای زنده و عکاسی پرتره موجب شد تا آثار مهم و قابل توجهی در حوزه نظری عکاسی و عکسها بوجود بیاید.

1- عکس از آگوست ساندر از مردم امپراطوری ویلهلم – پرتره های ساندر رودرو و بی پرده اند و جهان بینی خاص ساندر را نشان می دهند

2- پرتره قصاب 13 ساله مار از ریچارد اودون

3_ سیل در وتسلار از اسکار بارناک
“اریک سالامون” از دیگر عکاسانی است که با توجه به پیشرفت های شگرف فنی در نیمه دوم دهه بیستم قرن بیست به روشی ابتکاری در عکاسی زنده در فضاهای داخلی دست یافته بود و آنرا مدیون استفاده از دوربین ارمانوکس و لنز بسیار سریع 100 میلیمتری و دیافراگم 2 میدانست و به آن ایدهآل قدیمی رسیده بود که میگفت:” عکاس هر چیزی که میبیند را باید بتواند عکاسی کند”. این پیشرفتها باعث شد تا دوربینهای عکاسی که تا آن زمان درگیر ابعاد و اندازههای بزرگ و دست و پاگیر بودند در اندازههای بسیار کوچکتر در دسترس افراد باشند و عکاسان زیادی از این قابلیت استفادههای زیادی کردند، موضوعی که در عکاسی بیهوا بسیار حائز اهمیت است. تسلط کامل بر دوربین و موارد فنی در کنار بصیرت و درک روانشناسی، سالامون را قادر ساخت تا از مردم دقیقا هنگامی عکاسی کند که چهره آنان حالات درونیشان را فاش میکرد. یکی از روشهای سالامون برای عکاسی از سوژههایش این بود که بیهوا سیم دکلانشور را فشار دهد و معمولا عکسها را لحظه ای میگرفت.

1_ عکس از اریک سالامون از سوژه های انسانی در فضای بسته و استفاده از تجهیزات سریع تر برای عکاسی بی هوا
عکاسان شوروی که از مراکز اصلی حوادث معاصر در آن سالها دور بودند سهم مهمی در پیشبرد عکاسی زنده دهه بیست داشتند. دور بودن از مباحثی که در امریکا و اروپا بین پیشقدمان هنر عکاسی معاصر، سنتی و حامیان گرایشهای جدید رواج داشت به عکاسان اتحاد شوروی جوان کمک کرد تا عزم خود را که هماهنگ با موقعیتهای اجتماعی پس از انقلاب بود جزم کنند. این استقلال به آنها کمک کرد که همچون “آتژه” به نتایج قابل قبولی دست پیدا کنند. عامل هدایت کننده واقعی که بر این عکاسان تاثیر گذاشت عبارت بود از کوشش آنها برای به تصویر کشیدن معاصرینشان به گونه ای تا حد امکان جالب، معاصرینی که در شکل دادن جامعه جدید نقش داشتند. عکاسی رسان��ای بود که هر کس بسادگی میتوانست آنرا دریابد و این امر خیلی زود باعث به رسمیت شناختن اجتماعی آن شد. عکاسی زنده در این مورد نقش مهمی ایفا میکرد، اگر چه تا آن موقع هنوز بدین نام شناخته نشده بود. در نیمه دوم دهه بیست “بوریس ایگناتوویچ¹” کوشید عکسهای جالبی از زندگی روزمره بگیرد که در آنها حتی حوادث خارق العاده نیز وجود نداشته باشد. تصاویر به نحوی گیرا زنده و با روح بود، زیرا او با مهارت لحظه حساس را برای گرفتن عکس انتخاب میکرد و نیز ��گونگی آرایش گروههای مردم را زیر نظر داشت.

1- مقابل موزه ارمیتاژ عکسی از بوریس ایگناتوویچ
پس از عکاسان اولیه شوروی که در فضای موجود به جنبههای ساختارگرایانه عکس اهمیت ویژهای می دادند “هانری کارتیه برسون¹” فرانسوی اهمیت لحظه قطعی را در عکس هایش دریافت. وی پس از دو سال مطالعه در نقاشی به عکاسی روی آورد و و از بینش خاصی که ناشی از تربیت هنریاش بود استفاده کرد، البته نه بسیار زیاد و برای ترکیب بندی، بلکه برای کشف لحظات هیجان انگیزی که در یک واقعه میتوانست قابل ثبت باشد. کارتیه برسون شیء یافت شده را با عناصر پویا غنی کرد زیرا نحوه قرار گیری موضوع را که فقط یک لحظه دوام داشت، ترجیح میداد. در این زمینه وی اصل لحظه قطعی را مطرح کرد، چنانکه بیشتر تصاویر وی نیز در یک لحظه خاص بوجود آمدهاند. در همان زمان او کارهای خود را بر کلیت دید متکی نمود، زیرا برایش مهم بود تصاویری که در منظره یاب دوربین دیده میشود، هنگام به کار انداختن دکمه شاتر کامل و نهایی باشد. بِرسون از آنجا که عقیده داشت عکاسی خلاق با کشف بهترین زاویه دید و برترین لحظه برای نور دادن به فیلم پایان میپذیردوی اجازه نمیداد تصاویرش بعدا به هنگام بزرگنمایی حک و اصلاح شوند و آنها را تمام کادر با حاشیه کنار فیلم چاپ میکرد.

1- عکس پرتره خیابانی از هانری کارتیه برسون
در عکاسی زنده برای توسعه تاثیرات پویا از روشهای گوناگون استفاده میشد. عدم وضوح عمدی تصویر که در برخی موضوعات متحرک هویدا بود، بزودی مانند روشی با اهیمت به رسمیت شناخته شد. نمایشگاه خانواده بشر که پس از جنگ جهانی و به همت ادوارد اشتایشن گردآوری شد، توجه همگان را به مفاهیم مهم انسانی معطوف کرد به گونه ای که با کمک کشورهای مختلف نشان دهد انسانها برخلاف رسوم ملی و اعمال مذهبی گوناگون بسیار شبیه یکدیگرند. موضوعی که عکاسی پرتره اجتماعی و خیابانی را به موضوعی جذاب و قابلیت توجه تبدیل کرد.
جنبه های روانشناختی پرتره و رودرویی مستقیم با مدلها و سوژههای عکاسی موضوعی است که در عکسهای “ریچارد اودون¹” به حداکثر جذابیت و زیبایی خود رسید. توجه به این جنبه از عکاسی پرتره برای سایر عکاسان که در محیط متفاوتی کار میکردند هم قابل توجه و مورد علاقه بود موضوعی که به صورتی ایده آل در عکسهای خیابانی “ویلیام کلاین²” ثبت شد. نزدیکی بیش از حد به سوژهها به گونهای که بیننده نفس افراد در عکس را احساس میکند از ویژگی عکسهای اوست. “گری وینوگرند³”، با عکسهای خیابانی که از زندگی مردم آمریکا در اوایل دهه شست گرفت، توجه زیادی را به خود جلب کرد، به گونه ای که “جان سارکوفسکی” مدیر موزه هنر مدرن نیویورک او را در بین عکاسان همزمان خود همچون جوئل مایروویتز، لی فریدلندر، تاد پاپاجورج و دایان آربوس، عکاس محوری نسل خود میداند. وینوگرند با استفاده از قواعد کادربندی نامتعارف و انتخاب سوژههای خاص خود چهرهای دیگر از خیابانها را به ما نشان میدهد.

1- پرتره از ریچارد اودون

2- عکسی از ویلیام کلاین

3- عکسی از گری وینوگرند
عکاسی به واسطه عمر کوتاه خود و نبود منابع نظری در طول تاریخ به صورت دانشی بصری قابل درک و آموختن بوده است. تجربیات گذشتگان و دیدن آثار آنان شاید یکی از سادهترین راههای آموزش صحیح باشد. در مقاله های بعدی به عکاسان معاصر که در عکاسی خیابانی و به خصوص پرتره خیابانی فعالیت میکنند می پردازیم.
برگرفته از کتاب سیر تحول عکاسی از پطر تاسک